dash, drop, grain, lick, little, morsel, mouthful, ray, slender, sprinkling, taste, touch, trace, nibble, tiny portion
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من آن مقدار کم را یک پرس کامل در نظر نمیگیرم.
I don't call that tiny portion a full serving.
او مقدار کمی از وقتش را برای کمک به پروژهام به من داد.
He gave me a little of his time to help with my project.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مقدار کم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مقدار کم